صلح پایدار
یک شنبه 4 / 3 / 1397برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : ارادتمند
تفسير جامع، ج5، ص: 41 و در كتاب امالى ذيل آيه وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً 54 از حضرت امام زين العابدين عليه السّلام روايت كرده فرمود روزى امام حسين عليه السّلام با عمويم امام حسن عليه السّلام در مدينه راه ميرفتند و من همراه ايشان بودم ناگاه بجماعتى از قريش برخورد نموديم كه جابر بن عبد اللّه انصارى و انس بن مالك نيز با آنها بود همينكه چشم جابر بپدرم و عمويم افتاد بدست و پاى ايشان افتاده و پاى مبارك ايشانرا بوسه ميزد مردى از قريش كه با مروان نسبت داشت بجابر گفت شما با اين پيرى و شخصيت ممتاز و موقعيت عالى كه در محضر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله داشتهاى نميبايستى بپاهاى حسين بوسه بزنى جابر بآن مرد گفت اگر چنانكه من ميدانم تو نيز شرافت و فضيلت اين دو فرزند پيغمبر را ميدانستى خاك زير پاى ايشان را توتياى چشم خود مينمودى آنگاه جابر بانس گفت اى ابا حمزه پيغمبر اكرم چيزى در فضيلت اين دو بزرگوار بمن فرمود كه باور نمىكنم در هيچيك از افراد موجود باشد امام زين العابدين عليه السّلام فرمود من توقف كردم تا بيانات جابر را بشنوم جابر بانس گفت وقتى در خدمت پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله نشسته بودم بمن فرمودند اى جابر برو فرزندان من حسن و حسين را بياور در امتثال فرمايش حضرتش رفته و ايشان را خدمتش آوردم در راه قدرى امام حسن را بغل گرفته و امام حسين را همراه ميآوردم و گاهى امام حسين را در بغل گرفته و امام حسن را زمين مىگذاشتم تا راه برود و پس از شرفيابى از رفتارم مطلع شدند بسيار مسرور و خوشحال گرديدند و آنها را بسيار گرامى داشته و نوازش ميفرمود و چنان ايشان را دوست ميداشت كه فوق آن متصور نبود در چنين شور و حال بمن فرمود اى جابر اين دو فرزند مرا دوست دارى عرض كردم چرا دوست نداشته باشم با اين قرب و منزلتى كه حضور مبارك دارند فرمود اى جابر گوش كن تا شرحى از فضيلت ايشان برايت بيان كنم: وقتى كه مشيت خداوند تعلق گرفت كه مرا خلق كند مرا بصورت نطفه سفيد پاكيزهاى بيافريد و در پشت آدم بوديعه نهاد و پيوسته از پشتى به پشت ديگر و از رحم طاهرى برحم ديگر تا نوح و ابراهيم انتقال داد تا بعبد المطلب منتقل گرديد و هرگز پليدى شرك بآباء سابقين من نرسيد سپس نطفه مزبور بدو قسمت شد جزئى از آن به پشت عبد اللّه و يك جزء ديگر به پشت ابو طالب قرار گرفت از عبد اللّه من بوجود آمدم و پيغمبرى و رسالت بمن ختم شد و از ابو طالب على تولد يافته و وصايت باو ختم گرديد پس از وصلت على با دخترم زهرا آن دو نور بصورت حسن و حسين بوجود آمدند و بآن دو مولود اسباط نبوت ختم شد و ذريه مرا خداوند در ايشان قرار داد و خداوند مرا مأمور فرمود تا دنيا را از شرك و بتپرستى و جهالت پاك نموده خداشناسى و معرفت پروردگار را در ميان مردم رايج سازم و پس از من و على نور ديدگانم حسن و حسين و فرزندانش حامل لواى توحيد گشته و در اعتلاى دين حق جانفشانى مينمايند بدان اى جابر حسن و حسين پاكيزه و پاك كننده و سيد جوانان بهشت ميباشند سعادتمند كسى كه آنها و پدرانشان را دوست بدارد و واى بحال كسانى كه با ايشان دشمنى نموده و بغض و كينه آنها را در دل داشته باشند.
اين حديث را ديگران نيز نقل نمودهاند. نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||
![]() |